شعر شهادت حضرت رقيه (س)
از پای همه خار کشیده
هم موی مرا شمر به اصرار کشیده
هم گوش مرا زجر به اجبار کشیده
چون مادر تو گونه ی من موقع سیلی
از دست گذر کرده به دیوار کشیده
عمه نشده خوار به چشم همه ی ما
هرچند که از پای همه خار کشیده
چشمی که شده تار پی دیدن رویت
از عضو به عضوم همه شب کار کشیده
بر کار دو ابروی عمو خورده گره باز
تا کار من و عمه به بازار کشیده
یکبار نوشتند که زجر آمده پیشم
اما ننوشتند که صدبار کشیده
گفتند کشیده شده مویم وسط دشت
اما ننوشتند چه مقدار کشیده
شد خواهر تو چونکه سپر یاد گرفتم
من هم بخورم بعد تو ناچار کشیده
حسین اوتادی