الاول و الآخر
خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید
به هر بهانه سخن گفت، با علی گوید
ز مصطفی که علی دوست تر نمیابیم
همیشه حضرت بدرالدجی علی گوید
نه در زمانِ شهادت، که بعدِ جان دادن
هنوز فاطمه، یا مرتضی علی گوید
نه از غدیرِ خُم، آری، ز صبح روز ازل
که تا قیامِ قیامت خدا علی گوید
به روزِ بدر و اُحد، روزِ خندق و خیبر
مَلَک مَلَک به فلَک، یک صدا علی گوید
به ذوالفقار قسم، در صف یمین و یسار
عجیب نیست که شیر خدا علی گوید
حسن به غزوه ی صفین و نهروان و جمل
حسین در همه ی کربلا علی گوید
□ □ □
ز جبرئیل بپرسید، خوب میداند
که فطرتِ بشر از ابتدا علی گوید
قسم به مادرِ سادات، مادرم میگفت:
که هفت پشتِ پدرهای ما علی گوید
همینکه دست به زانو گرفتم از طفلی
دل و زبانم از آن روزها علی گوید
سرم به سنگِ لحَد هم که میخورَد، آنروز
زبانم از سرِ خوف و رجا علی گوید
سئوالِ آن دو ملَک، هر چه بود، میگویم:
جواب های مرا، با شما علی گوید
خَموشم و به جوابِ سئوالِ “مَن رَبُّک”
نمیدهم نظری هیچ، تا علی گوید
شنیده ام که میایند، چارده معصوم
سلام میدهم و مصطفی علی گوید
چقدر امام حسن، سفره اش کریمانه است
به هر حسن حسنم، مجتبی علی گوید
اگر چه نوکرِ ناقابلم، ولی ارباب
همه حساب و کتابِ مرا علی گوید
هزار مرتبه رفتم، زیارتِ سلطان
هزار مرتبه جایش، رضا علی گوید
مدافعِ پسرِ فاطمه، اگر باشم
لبم به صحنه ی پیکار، یاعلی گوید
حاج محمود ژولیده