السلام ای شاه خوبان
باز باران با ترانه
با نوایی از خراسان
میخورَد بر بامِ قلبم
السلام ای شاه خوبان
اشکبارِ شوقِ یارم
بیقرارِ بیقرارم
در خزان آرزوها
سرخوش از بویِ بهارم
خانهء موسی بن جعفر
شد گل افشان از حضورش
چشم نجمه گشته روشن
از فروغ فوق نورش
باز آمد نو بهاری
بر زمین از لطف یزدان
نسل هفتم را خدا زد
گوییا بر نام ایران
شد دیارم کوی جانان
از شمیم و عطر قرآن
آسمانم نور باران
از رخِ اربابِ خوبان
با قدوم مهربانی
خاکِ ما شد آسمانی
از مدال حبِّ یارم
دارم عنوان جهانی
در خراسان چون حرم زد
خانه نه بیت الکرم زد
حضرت شمس الشموسم
کعبه ای در کشورم زد
سایه گستر شد به خاکم
عشق او را سینه چاکم
مستِ لطفِ بیکرانِ
حضرتِ یزدانِ پاکم
تا قدم را در سرایِ
ضامن آهو کشیدم
بی هوا بین حریمش
نعرهء یا هو کشیدم
مست گشتم روبرویِ
گنبد و صحن امامم
بستم احرامی که گفتم
زائر بیت الحرامم
شکر میدارم خدا را
زائرم کوی رضا را
سر به سجده دیدم آنجا
خیل شاهان و گدا را
گر مهیا نیست من را
طاق و فرش کعبه بوسم
حاجی سلطان عشقم
خادم دربار طوسم
دیدم آن نقاره خانه
نغمه ای از او گرفته
دم ز سلطان خراسان
ضامنِ آهو گرفته
جمله شاهان و فقیران
همرهِ نقّاره داران
از سرِ شب دم گرفته
همنوا با بیقراران
السلام ای شاه خوبان
ای شه ملک خراسان
یا رضا جان یا رضا جان
یا رضا جان یا رضا جان
داریوش جعفری