شعر شهادت امام سجاد (ع)

الشام

بگو با زخم های روضه ی ناموس جان دادم
غل و زنجیر چیزی نیست از این داغ افتادم
برای عمه ی سادات جانم بر لبم آمد
چه حالی داشتند اهل و عیالم، آه اولادمکجا بازار شام و کوفه جای خاندانم بود
چرا یک سنگدل نشنید حتی سوز فریادم
مگر دروازه ی ساعات جای زینب کبراست
خدایا بی حیا بودند…. کِی رفته من از یادم
همه دیدند بر عمامه ام آتش زدند از بام
ولی دیدم نیامد یک نفر حتی به امدادم
تمام دردها یک سو، من و بزم شراب آخر
ببین بی حرمتی هاشان درآورده است بیدادم…

جابر عابدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا