شعر وفات حضرت خديجه (س)

ام المومنین حضرت خدیجه

زیبنده است واژه ی مادر بنام تو
من تشنه محبت محضم زجام تو

در باورم بهار دل انگیز دین تویی
یعنی یگانه مادر ما مومنین تویی

مهر مداومت سبب برتری ماست
هرکس به غیر شخص تو نامادری ماست

این واژه ، نه ، به اهل تبانی نمیخورد
اصلا به نام بنتِ فلانی نمیخورد

هر قطره ای که راهی دریا نمیشود
هرمادری که مادر زهرا نمیشود

در چشمه ی زلال تو خاروخسی نبود
هم کفّ تو به غیر محمد کسی نبود

زیباترین ستاره تنهایی تو بود
تنها یتیم آمنه دارایی تو بود

هرجا سخن زِ یاری و تیغ و زره زدند
نام تو را به نام پیمبر گره زدند

وقتی عزیز عرش خدا شد عزیز تو
بی راهه نیست،آسیه باشد کنیز تو

آه ای نگین عرش معلا ، بمان مرو
ای دلخوشی حضرت زهرا، بمان مرو

آه ای یگانه یاور مذهب کمی بخند
مادر بزرگ حضرت زینب کمی بخند

حرف یتیم آمنه درسوگِ داغ توست
از درد این محاصره بدتر فراق توست

بارفتن تو عرش خدا میخورد زمین
ریحانه ای بدون شما میخورد زمین

یک گل میان کوچه ویک گل به کربلا
یاسی میان آتش ویک سر به نیزها

آن کشته فتاده به خونی که سرجداست
این رسم بی کفن شدنش رسم آشناست

آنکس که جزلباس ملائک به تن نداشت
حتی توان و خرج خرید کفن نداشت

شکرخدا که تحت عبای پیمبر است
درآخرین دقایق رفتن لبش تر است

جسمش به زیر نیزه وخنجر اسیر نیست
مثل امام دشت بلا در حصیر نیست

مجید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا