ای حبیب خدا
روزی از روزهای ماه ربیع
تن سرد زمین بهاری شد
بین هر سوره، پای هر “جنت”
آیه در آیه “نهر” جاری شد
یک بیابان خشک و لم یزرع
با حصیر ستاره ها فرش است
خانه ای تا ابد پذیرای
کاروان ملائک عرش است
ماه با موج برکه می رقصد
کهکشان ها ترانه می خوانند
دامن آینه پر از نور است
عرشیان عاشقانه می خوانند
کوک عشق است ساز قافیه ها
عاشقان در مدار معشوقند
واژه در واژه شاعران هر بیت
بر در استعاره می کوبند
تب مستی گرفته دنیا را
سر ساقی ما سلامت باد
افق می، به وقت میخانه ست
حضرت باده، هر چه بادا باد
السلام علیک یا محبوب
ای همه مهر، ای حبیب خدا
مظهر مهربانی و خوبی
علت خلق آدم و حوا
روز مبعث نه، بلکه در میلاد
بین گهواره ات “علق” خواندی
تن بت ها و طاق کسری را
پلک بر هم زدی و لرزاندی
از ازل جبرییل، وحی به لب
بر درت رفت و آمدی دارد
تا ابد کوچه باغ عرش خدا
عطر و بوی محمدی دارد…
محمد جواد مهدوی