شعر شهادت حضرت رقيه (س)

بابای خوبم

بگو امشب به من از عصر عاشورا کجا بودی؟
مرا مهمانی آوردی خودت تنها کجا بودی؟

بگو وقتی چهل منزل مدام از ناقه افتادم
الا ای در نگاهم عروه الوثقی کجا بودی؟

اگر بر نیزه بودی من که چشمانم نمی‌دیدت
مرا بردند بازار یهودی‌ها کجا بودی؟

کلیسا رفته‌ای از شانه‌ی گیسوت معلوم است
چه کم دارند اطفالت از آن ترسا؟کجا بودی؟

من از بوی طعام خانه ها خوابم نمیگیرد
تو ای با بوی نان همراه تا حالا کجا بودی؟

شنیدم بر درختی تاب می‌خوردی ملالی نیست
مرا آن شب که زجرم داد در صحرا کجا بودی؟

تویی که مادرت افطار خود را خرج سائل کرد
تصدق نان که می‌دادند دست ما کجا بودی؟

تو معلوم است شبها جای گرمی داشتی بابا
من این شبها که می‌لرزیدم از سرما کجا بودی؟

پدر باید بگیرد دختر خود را در آغوشش
تو ای اندازه‌ی آغوش من بابا کجا بودی؟

سید محمد حسین حسینی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا