باب رحمت
امشب نوید مرغ حق آید به گوشم
امشب کشیده پر ز دامن عقل و هوشم
امشب دخیل خوان پیر می فروکشم
امشب شراب ناب دارم در خروشم
جام از تولا بر لب نوکر رسیده
ای باده نوشان باده از کوثر رسیده
امشب دوباره بیقرار بیقرارم
امشب دوباره مست مست مست یارم
بستم دخیل اشک بر زلف نگارم
شورم شرارم شوقم و ابر بهارم
بار دگر حق باب رحمت را گشوده
تا بوده این مولود نامش عشق بوده
این معنی و مفهوم ناب نام عشق است
ز آغاز او بوده است و هم انجام عشق است
هر کس اسیرش شد یقین در دام عشق است
آری حسین ابن علی بر بام عشق است
عالم همه مجنون این عنوان و نامند
شاهان غلامان سرایش را غلامند
آمد به ساحل برد ما را با نگاهی
شد ناجیِ افتادهء گم کرده راهی
هر چند کمتر بوده ایم از پرّ کاهی
با مهر خود بخشید ما را تاج شاهی
عزّت سعادت نقل بازار حسین است
ارباب ما باب النجات عالمین است
آدم بدون ذکر او آدم نمی شد
بی روضه اش از سینه رفع غم نمی شد
گر رشتهء پیوند ما محکم نمی شد
شاید سر ما پیش خالق خم نمی شد
آری مسلمان امیری حق سرشتیم
با او یقیناً ساکن باغ بهشتیم
با یک نظر اهل رهایی کرد ما را
رفت و فدایی شد فدایی کرد ما را
خون خدا بود و خدایی کرد ما را
با خون خود کرببلایی کرد ما را
یک نیم روزی خاک عطشان را منا کرد
بی کعبه ما را حاجی کرببلا کرد
آزاده بود آزادگی کرد و رها رفت
در پای عهدش با خدا تا انتها رفت
با جسم عریان غرق در خون تا خدا رفت
گرم تماشا بود تا بر نیزه ها رفت
او رفت اما قصهء ویرانه باقیست
او سوخت اما قصهء پروانه باقیست
داریوش جعفری