به یاد ساقی و مشک
به یاد ساقی و مشک و علم امشب پریشانم
میان کف العباس و حرم امشب پریشانم
شبیه بیت های محتشم امشب پریشانم
مرا دریاب تشنه آمدم … امشب پریشانم
تویی در علقمه تا روز محشر ساقی دل ها
« ألا یا أیها الساقی أدر کأسا و ناولها »
علمدار غریب کربلا جانم فدای تو
چه بی اندازه جان سوز است یاد ماجرای تو
میان روضه ات هر بار می میرم برای تو
برای چشم خونینت برای دست های تو
به دستان تو باشد تا قیامت چشم سائل ها
« ألا یا أیها الساقی أدر کأسا و ناولها »
به سوی علقمه عازم شدی با اذن مولایت
« أبد والله ما ننس حسینا » روی لب هایت
تمام عالم بالا شده محو تماشایت
به وجد آورده هر بیننده ای را جنگ زیبایت
به قصد آب رفتی و سر راه تو مشکل ها
« ألا یا أیها الساقی أدر کأسا و ناولها »
خروشیدی و بین معرکه طوفان به پا کردی
به جانان دست بیعت دادی و جان را فدا کردی
در اوج تشنگی ماندی و یاد خیمه ها کردی
به عهد خویش با مولای مظلومت وفا کردی
وفاداری سقای ادب شد نقل محفل ها
« ألا یا أیها الساقی أدر کأسا و ناولها »
کنار علقمه غوغا شده وای از دل زینب
قیامت گوئیا برپا شده وای از دل زینب
علمدار حرم تنها شده وای از دل زینب
شهادت نامه اش امضا شده وای از دل زینب
سرش همراه خواهر می شود راهی منزل ها
« ألا یا أیها الساقی أدر کأسا و ناولها »
تو رفتی و دل فرزند زهرا غرق حسرت شد
میان کودکانش یک به یک اندوه قسمت شد
تو رفتی و زمین کربلا دریای غربت شد
پس از تو خیمه آل رسول الله غارت شد
پس از تو چشم نا محرم می افتد سمت محمل ها
« ألا یا أیها الساقی أدر کأسا و ناولها »
حسین علائدین