این زمین داغ به دل میدهد آخر... برویم
در من آشوب شده جانِ برادر برویم
خاک اینجا چقدر بوی جدایی دارد
زینت دوش نبی؛ جانِ پیمبر(ص) برویم
حنجر نازک شش ماهه شبیه است به گل
میشود سخت در آغوش تو پرپر… برویم
کینه دارند به اسمش! به خدا می آید-
لشکری تشنه به خونِ علی کبر(ع)… برویم
کمرت میشکند داغ برادر سخت است
به أبالفضل(ع) نگاهی کن و دیگر برویم
نیزه میبارد از این قومِ به ظاهر مؤمن
دست هاشان همه آلوده به خنجر… برویم
سایهٔ روی سرم؛ خیمه نزن! برگردیم!
دل ندارم که نباشد به تنت٬ سر... برویم
بر زمین میخوری و وای بمیرم! نگذار-
قتلگاهت بشود قاتلِ خواهر… برویم
فکر گودال مرا سخت به هم میریزد
نشود غرق «بنیَّ» لبِ مادر!… برویم
کرده تأثیر بر آنها به خدا نانِ حرام
تا که دستی نرود جانبِ معجر… برویم
چه بگویم به گلت؟! چونکه ندارد هرگز-
طاقت دوری بابا دلِِ دختر… برویم
گرچه تقدیر بر این است که بی یار و غریب
سمتِ داغی که شد از پیش مقدّر برویم!
مرضیه عاطفی سمنانی