شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

تاصبح میخوابند و من تاصبح بیدارم

تاصبح میخوابند و من تاصبح بیدارم
تازه به غیر از درد و دل , من دردهم دارم
درمان بیندازی نگاهش هم نخواهم کرد
اما بجایش درد بفروشی خریدارم

دیروز مجنون بودم و حالا زلیخایم
من داستانم, قصه ی در حال تکرارم

این کوچه گردی ام برای کوچه گردی نیست
دارم نهال عشق را در کوچه می کارم

کارم سه شنبه تا سه شنبه التماس توست
نفرین به من گر دست از این کار بردارم

اشک مرا هر وقت میبینی تفضل کن
هر وقت گریه میکنم یعنی گرفتارم

من عرضه کردم خویش را, بی مشتری ماندم
مانند جنس دور ریز بین بازارم

جز کنج این کوچه دگر جایى ندارم من
جایى ندارم من ولی این کنج را دارم

هرطور باشی زندگی ما همانطور است
ابرو گره کردی, گره افتاد در کارم

من فقر را مانند فرزندم بغل کردم
نفرین به من گر دست از این کار بردارم

امروز که پشت درم خب دستگیری کن
فردا که اعلامیه ی ترحیم دیوارم

علی اکبر لطیفیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫۲ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا