شعر گودال قتلگاه
تکیه بر نیزه
بر نیزه تکیه دادی تنها تر از همیشه
با چهره خماری زیبا تر از همیشه
بذر ترانه بارید از ابر خطبه هایش
اما زمین دلها صحرا تر از همیشه
سر نیزه ها شنیدند لحن تلاوتش را
امّا محل ندادند , امّا تر از همیشه
سنگی ز جاهلیّت پرتاب شد به سویت
این بار پر گرفتی بالا تر از همیشه
پیشانی ات ترک خورد آیینه موج برداشت
تو قطره قطره گشتی دربا تر از همیشه
انگار حیدری تو مظلومتر ز دیروز
انگار زینب است او زهرا تر از همیشه
معراج جمع اضداد اینجاست این که افتاد
مجنون تر از همه وقت لیلا تر از همیشه
رضا جعفری
سلام:
شما به سدر و کافور دعوت شده اید…