شعر گودال قتلگاه

چه ها نشد

چه ها نشد

دور و بر تو لحظه ی آخر چه ها نشد

با گریه های زینب مضطر چه ها نشد

حتی عصا ز موی سفیدت حیا نکرد

وقتی رسید بر سَرَت آن سَر چه ها نشد

آنجا که شمر آمد و پیمانه ات شکست

آنجا ز غصه های توساغر چه ها نشد

وقتی جدال خواهر و خنجر زیاد شد

خنجر برید وصورت خواهر چه ها نشد

هر کس رسید روی تنت یک نشانه زد

شمشیر ونیزه خوردی وپیکر چه ها نشد

تا اینکه چشم بستی و نیزه نشین شدی

غارت دو گوش زینب ومعجر چه ها نشد

بر روی نیزه های عدو جلوه کردی و

از دوریت سه ساله ات آخر چه ها نشد
 علی حسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا