شعر شهادت حضرت رقيه (س)

جانم رقیه (س)

قلبم حسینیه کلیدش یا رقیه است
دل شد حسین آباد وقتی با رقیه است
عرشِ خدا در زیرِ پای این سه ساله
جز او همه پایین و در بالا رقیه است
چه خوب شد به این ملیکه دل سپردم
چه خوب که مجنون شدم لیلا رقیه است
عالم گرفتارِ همین بنت الحسین است
دنیا فقط یک قطره و دریا رقیه است
کلبم ندارم صاحبی غیرش جز این نیست
فرمان روای ساکنِ دلها رقیه است
کاری به آئینِ کسی هرگز ندارم
دینِ من و آئینِ من تنها رقیه است
شعله ور است مهرِ حسین در سینه ها تا
ثِقلِ حرارت ، مرکزِ گرما رقیه است
نشناختم جز او مسیحِ دیگری را
آنکس که صد عیسی کُند احیا رقیه است
مشگل گشای مشگلِ مشگل گشاهاست
آنکس که کرده هر دری را وا رقیه است
چیزِ عجیبی نیست در شانش بگویم
هم فاطمه هم زینبِ کبری رقیه است
دلواپسانِ اربعین آنکه براتِ
کرب و بلا را می زند امضا رقیه است

همراهِ عمه زینب اش بعدِ اباالفضل
تا شام علمدارِ حرم هرجا رقیه است
آن دخترِ غمدیده که در کودکی شد
خیلی شبیه مارش زهرا رقیه است
مهدی شریف زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا