شعر عيد غدير خم
جانم علی
شانه ها را ببین نگاهی کن
زودتر فکر تکیه گاهی کن
بی پناهی اگر، برای خودت
زودتر فکر سرپناهی کن
قطره را وصل کن به دریاها
خط بکش رخ سیاهی ها
دل خود را به سمت مبدا نور
با تمام وجود راهی کن
قصه تشنه ای که آب نخواست
عاقبت زیر پا فتادن هاست
این مجازات دوری از دریاست
نگهی خوب سمت ماهی کن
دل خود را به آسمان بسپار
دست از دامن زمین بردار
جای دیگر نگرد و اول کار
جسم و جان را فقط الهی کن
واژه واژه کلام دین این است
سخن رب العالمین این است
با علی باش و پادشاهی کن
بی علی باش و هرچه خواهی کن
محمود یوسفی