هرآنچه غیر غمت را کنار بایدزد
شبانه روز دم از زلف یار باید زد
هرآنچه هست به راه تو خرج بایدکرد
تمام نیروی خودرا بکار باید زد
تنی که خرج نشد را به گور بایدبرد
سری که خرج نشد را به دار باید زد
برای آنکه به ما غمزه ای نشان بدهی
در سرای تورا چند بار باید زد؟
بنا نبود که عاشق کنی محل ندهی
ز کم محلی معشوق زار بایدزد
جبین شکستن ما التیام زخم دل است
که سر به خاک تو بی اختیاربایدزد
برای مثل تویی آبشاربایدشد
زگریه طعنه به ابر بهار بایدزد
ببند حلقه قلاده مرا به درت
به پای عبد فراری حصار بایدزد
ازاین به بعد برای تو ناز خواهم کرد
که گاه پیش تو زیر قرار بایدزد
سر مرا بستان و پر مرا برسان
که سر بریده پر از این دیاربایدزد
مبندراه مرا با مژه که میمیرم
که گفته بر روی ما ذوالققار بایدزد
من آخرش همه را میکشم به سوی حرم
که عشق را سر هر کوچه جار بایدزد
مخواه زآتشت آرام باشم ای تشنه
به یاد حنجر خشکت هوار بایدزد
محمد جواد پرچمى