شعر شهادت امام هادی (ع)
حرمت مویت شکست
حرمت مویت شکست و مو پریشان سوختیم
با گداها همنشینت کرد ، دوران سوختیم
از پیاده بردنت دنبال مرکب هایشان
از جسارت کردن فتح بن خاقان ، سوختیم
بار ها جوشید خون غیرتت در کاخ ها
ناسزا گفتند بر بانوی نسوان ، سوختیم
ما هزاران بار از اینکه شمر دوران شما
قبر جد اطهرت را کرد ویران، سوختیم
ما برای دستهایی که به جرم رفتنِ
کربلا از تن جدا می شد، فراوان سوختیم
حرمتت از ناقه ی صالح که کمتر نیست، هست؟
یاد مادر زنده شد، ما هم دو چندان سوختیم
دست بسته بردنت این روضه را تا شام برد
ما به یاد خارهای پای طفلان سوختیم
هرچه باشد مرد بودی ، تشت در مجلس نبود
عمه ات در مجلس می، گشت مهمان سوختیم
چشم تو در مجلس می ، خیزرانی را ندید
یاد ضربه خوردن لبهای عطشان سوختیم
ناصر دودانگه