شعر شهادت حضرت زهرا (س)

زهرا خدانگهدار

گویم به چشم خونبار ، زهرا خدانگهدار
رفتی ولی به اجبار ، زهرا خدانگهدار

جان بر کف ولایت ، ای مادر شجاعت
مقتول راه ایثار ، زهرا خدانگهدار

خیلی جوانی اما دیگر گمان کنم که
بی فایده است اصرار ، زهرا خدانگهدار

ای یاس ارغوانی ، دیگر نشد بمانی
گشتی به کوچ وادار ، زهرا خدانگهدار

ما بین بچه هامان ، احوال مجتبی هست
یک طور دیگر انگار ، زهرا خدانگهدار

وضع جراحتت را نگذاشتی ببینم
بگذر از این پرستار ، زهرا خدانگهدار

در وقت غسل دادن دستم به پهلویت خورد
اخر چه گویم ای یار ؟ زهرا خدانگهدار

صبر مرا ربوده است ؟ بازو چرا کبود است ؟
نیلی ست از چه رخسار ؟ زهرا خدانگهدار

یادم نرفته گفتی ، بالا سر حسینم
یک ظرف آب بگذار ، زهرا خدانگهدار

برگ شقایق آخر مجروح خار گردید
لعنت به هر چه مسمار ، زهرا خدانگهدار

شش ماهه غنچه ام را نشکفته چید دشمن
قصه است بین دیوار ، زهرا خدانگهدار

بعد از تو در مدینه ، حیدر زِ بغض و کینه
تازه شود گرفتار ، زهرا خدانگهدار

جسم مطهرت را در قبر می گذارم
زهرا خدانگهدار … زهرا خدانگهدار …

عرفان ابوالحسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا