شعر شهادت حضرت رقيه (س)

خدای اشک …

می آید از درون خرابه صدای اشک

افتاده لرزه بر دو سرا زین نوای اشک

گاهی شفای زخم, دمی هم بلای زخم

سوزانده دست و گونه و … , آه از جفای اشک…

آنقدر آتش دل او شعله ور شده

هر قطره آب گشته تنش پا به پای اشک

گویی ملائک اند که تا عرش می برند

صدها سبد ستاره از این قطره های اشک

دیدم که گونه هاش, گل انداخته, نگـــو

جاری شدست خون دلش لا به لای اشک

چشمی که یک بریده سری غسل داده است

شایسته است نام بگیرد خدای اشک

 علیرضا قنادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا