شعر شهادت حضرت رقيه (س)

بابا حسین

کفنت بود سنگ و خنجر و خون
معجرم هست خاک و آتش و دود

شد مسیحی فدای تو حتی
دخترت را زدند قوم یهود

جای تو حرمله ، سنان ، خولی
سر به من می زدند زود به زود

به عمو جان بگو که سیلی ها
بهر من بود مثل ضربِ عمود

هر چه از نیزهٔ تو دور شدم
جز سیاهی نبود وحشت بود

از همان لحظه که شهید شدی
گفتم این خاک را پدر بدرود

رفتنم عمه را چه پیر کند
رفتنم زجر را کند خشنود

 حامد آقایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا