دست خالی آمده ام
از رجب دست خالی آمده ام
من گدایم که کاهلی کردم
طفل پر رویی ام لب چشمه
زده ام آب را گلی کردم
ماه شعبان مرا درست نکرد
من گنهکار سابقه دارم
ورشکسته تر از همیشه شدم
به خودم بیشتر بدهکارم
تو به رویم نزن ، غلط کردم
خواهش از طرز صحبتم پیداست
اصلا آقا بیا ندیده بگیر
رمضان ماه ما سیه روهاست
روزها روزه شب به شب روضه
روضه را راه وصل میدانم
رمضان الکریم را اینطور
رمضان الحسین میخوانم
در همان آتشی که حرمله سوخت
جای گریه کنان اصغر نیست
بد برای تو و بزرگی توست
گیرم این نوکر تو نوکر نیست
گرز آتش به سینه ام نزنید
من برای رقیه سینه زدم
بی محلی کنید هم خوب است…
دوست دارم تو را اگر چه بدم
صورتم را به شعله نسپاری
صورتم خورده پنجره فولاد
چندجا میرسد به فریادم
نوکرش را نمیبرد از یاد
من جوانم گناه اگر کردم
خوب غلط کرده ام ببخشیدم
سر وگوشم اگر کمی جنبید
به علی اکبرت نفهمیدم
به همان پیکری که روی عبا
تکه تکه گذاشتی العفو
به همان چند تکه از بدنش
که نشد ، برنداشتی العفو
علیرضا وفایی خیال