شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)
رقص جنون
دارم به لبم شعرِ پر از شور نجف را
آیینه شدم گنبد پر نور نجف را
میخانهی ما مَرد طلب میکند و مست
بر ما برسانند اگر انگور نجف را
دیوار به دیوار , سرم رقص جنون کرد
تا کوک کنم نغمهی تنبور نجف را
از خاکِ نجف با مِیِ ناب و قلم عشق
پیکر بتراشید , که مخمور نجف را …
… باید فقط از طینت مولاش , بسازند
راضی بکنید این گِل مغرور نجف را
از بسکه گُل ذکر علی جاذبه دارد …
حس کرد لبم وِز وِز زنبور نجف را
پیراهن من چاک شده ؛ فاش ببینید
در سینهام آیینهی ممهور نجف را
ای کاش که بیرون نکنند از در لطفش
این بی سر و پا وصلهی ناجور نجف را
ای کاش سلیمانِ نجف زود بیاید
تا لشکر او لِه نکند مور نجف را
در حسرت و آوارهی ایوان طلایم
نشنید کسی نالهی مهجور نجف را
رضا قاسمی