روحِ عشق
شیعیان! دانید روحِ عشق چیست
مُهجتِ قلبِ حسینِ بنِ علیست
در حقیقت شد نجاتِ عالمین
خونِ مظلومیتِ جدم حسین
خون جدم چون ز تیغ ظلم ریخت
حیرت و گمراهی از عالم گریخت
علم، مخفی بود قبل از کربلا
شد پس از جد غریبم بر ملا
علمِ من در امتداد کربلاست
مکتب من، درسِ یادِ کربلاست
آنچه دیدم در منای نینوا
شرحِ آن شد روضه های نینوا
چونکه رگهای گلویش پاره شد
مشگلِ راهِ هدایت چاره شد
خونِ آن رگها بجانم زد شرر
رگ رگم پُر شد ز اَسراری دگر
چون خروشان شد، میِ جانان من
علم جوشان شد، ز روح و جان من
هر چه در گودال میزد دست و پا
بیشتر میشد عیان، عِلمُ الهُدا
پس شکافنده شدم بر علمِ او
ای بنازم من به صبر و حلمِ او
تا قیامت میرسانم این پیام:
خونِ او شد، خطِ سرخِ هر امام
شاهِ دین افتاد چون از زین بخاک
فاش شد، اَسرارِ “شاءَ اَن یَراک”
هر “اَناالعطشان” که میرفت از لبش
بیشتر آماده میشد زینبش
شد در آن غوغای “اَلغوَث اَلاَمان”
“اَن یَراهُنَّ سَبایا” ترجمان
زینبِ کبری سفیرالله شد
کاروانِ او اسیرالله شد
از پیِ هفتاد و دو سر باخته
شد روان هشتاد و دو خود ساخته
معرفت اینجا نمایان شد، ز پِی
گاه در محمل، گهی بر روی نِی
از کنار مقتل شاهِ شهید
لاله های صبر و ایمان می دمید
هر که آنجا بود؛ دل بیدار تر
از ولایت داشت، دل سرشار تر
عشق، بانوی جلیله بود و بس
کار در دستِ عقیله بود و بس
زینب آنجا بود یارِ ده امام
از حسینش یار، تا مهدی تمام
او نه تنها یاریِ سجاد کرد
بر امامِ بعد از او ، امداد کرد
از برادر، کوهی از غم را گرفت
عمه اَم، دستِ مرا هم را گرفت
او سپر بر هر بلا شد، بعد از آن
رازدارِ کربلا شد بعد، از آن
تا نمانَد پرچمِ دین بر زمین
بارها افتاد این خواهر زمین
از حرم تا قتلگه، بیداد کرد
جسمِ بی سر را چنین امداد کرد
نیزه ها را یک به یک برداشت و…
بوسه ها را یک به یک بگذاشت و…
دست زیرِ پیکرِ بی سر گرفت
بوسه ای خونین از آن حنجر گرفت
گفت: آیا این تو هستی یاحسین
میوه ی قلب رسولِ عالمین؟!
“خیز از جا آبرویم را بخر”
خواهرت را با سرت، همره ببر
این من و این همرهانِ لشگرت
این تو و این ناله های خواهرت:
زینبم من ای شهیدان خدا
میروم خود با اسیران خدا
محمود ژولیده