شعر شهادت طفلان حضرت زينب (س)

زانو بغل مگیر

ای تو ضیا دهنده ی چشم ز خون ترم
وی از طفولیت همه دم،یارو یاورم

زانو بغل مگیر حسین غریب من
تکیه مزن به نیزه،عزیزم برادرم

دو دسته گل برای تو پرورده ام حسین
از من قبول کن،جز این نیست در برم

بگذار تا روند فدای سرت شوند
گر دست رد به سینه زنی،نیست باورم

گر سر جدا شوند به عشقت مرا چه غم
یک لحظه هم به ابروی خود خم نیاورم

گر پاره هم شود تنشان،من فقط حسین
تنها به فکر خنجر و رگهای حنجرم

مگذار تا شبیه حسن خون جگر شوند
تا اینکه تب کنند مداوم برابرم

او بود بین کوچه به همراه فاطمه
او دیده بود خورد به دیوار مادرم

دق مرگ می شوند به جان خودم حسین
گر بنگرند خصم زند سنگ بر سرم

باور کن این دو طاقتشان می شود تمام
بینند اگر به دست حرامی ست معجرم

محمود اسدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا