شعر شهادت امام كاظم (ع)
زنجیر
لاغر شدی چه بر سر این پیکر اوردند؟
با تازیانه خستگی ات را دراوردند؟
با بد دهانی کردن و با ناسزا گفت
خلصنی یارب را در از این حنجر اوردند
موسیقی زنجیر دارد هر پر و بالت
چیزی نمانده چه سر بال و پر اوردند
خیلی شده معصومه دلتنگت کجا ماندی؟
با دوری از تو چه به روز دختر اوردند
خون لخته لخته از دهانت می چکد اما
یک کاسه ی ابی برای تو گر اوردند…
انقدر بد تا میکنند این اخری با تو
روی لبانت ذکر زهرا مادر اوردند
لب تشنه ای و هر قدر ناله زدی اینها
لبخندشان را در جوابت اخر اوردند
شکر خدا اینجا به جای سنگ و تیر و تیغ
مردم برای بردنت نیلوفر اوردند
تن نه – به روی تخته گرچه پیرهن بردند
اما کجا پیراهن از پیکر دراوردند؟
اینجا کجا و مجلس بزم شرابی که…
راس پدر را پیش چشم دختر اوردند
اینجا خدا را شکر شام و کوفه دیگر نیست
اینجا کجا چندین زن بی معجر اوردند؟
مهدی شریف زاده