شعر مصائب اسارت كوفه

سنگ های بی احساس

جماعتی که به سر نیزه ها نظردارند

نشسته اند زمین, تا که سنگبردارند 

یهودیان ز سر بام های خانه ی خویش

چه نقشه های پلیدی درون سر دارند 

خدا به خیر کند, سنگ های بی احساس

برای کودک مان روی نی خطر دارند 

بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم

زایل و طایفه مان شامیان خبر دارند!؟ 

درست لعل لبت را نشانه می گیرند

چقدر سنگ زن ماهر و قدر دارند 

دلم شکست, خدا لعنتت کند ای شهر

نگاه کن همه ی دختران پدر دارند 

بس است گریه برای جراحت چشمت

نگفته بودم عمو اشک ها ضرر دارد

 

وحید قاسمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا