شب روضه ست شب روضه ی یک روضه بگیر
شب روضه ست شب روضه ی یک روضه بگیر
شب یک لطمه زن وگریه کن و مادر پیر
شب یک شیرزنی که همه اولادش شیر
شب یک گریه کن روضه ی جانسوز حصیر
مثل باران که ببارد به زمین گریه کنید
گریه کن ها همه بر ام بنین گریه کنید
کیست این مادر دلخون که دلش دریا بود
همسر و هم نفس و همقدم مولا بود
مادر ماه بنی هاشمیان سقا بود
بهترین جایگزین بعد غم زهرا بود
ولی آنروز که شد همسر سلطان عرب
باسرافتاد دم خانه به پای زینب
باسرافتاد ادب کرد ثباتش دادند
رتبه ی بی بدلی درخور ذاتش دادند
ون درآن ظلمت شب آب حیاتش دادند
باابالفضل علمدار براتش دادند
عوض طوف حسن طوف اباعبدالله
صاحب چارپسرشد سه ستاره یک ماه
لحظهای فکر نمیکرد که جای زهراست
درک میکرد که این خانه سرای زهراست
گرشده بانوی این خانه دعای زهراست
معتقد بود غبار کف پای زهراست
تاکمر پیش علی قامت خود تا میکرد
مثل زهرا به علی، فاطمه در وامیکرد
فاطمه بود همین نام شد افکارسرش
فاطمه بود همین نام شد آزار سرش
گفت یکروز به مولا غم و پندار سرش
گفت این نام شده بار دل و بارسرش
فاطمه کاش خطابم نکنید ای آقا
تا نیفتند یتیمان تو یاد زهرا
گفت باشیرخدا دور سرت میگردم
بادوچشمم به طواف بصرت میگردم
مثل پروانه به شمع جگرت میگردم
دور تو دختر تو دو پسرت میگردم
سجده ی شکر گذارم عزیزم کردند
بر در خانه ی خورشید کنیزم کردند
گفت این را و به طفلان خودش هم آموخت
پای اولاد علی باپسرانش افروخت
با چنین کار بسرچادر عزت را دوخت
شمع شد تادم آخر همه دیدند که سوخت
پسرانش همه در کرب و بلا سردادند
غصه ای برجگر پرپر مادر دادند
روای از دست جداگفت فقط گفت حسین
روای از فرق دوتا گفت فقط گفت حسین
راوی از تیرجفا گفت فقط گفت حسین
روای از جمجمه ها گفت فقط گفت حسین
وا حسین وای حسین بود دم آخر او
هرچه از علقمه گفتند نشد باور او
مجتبی صمدی شهاب