شعر شهادت حضرت مسلم (ع)

شرمنده ی مادرتم

تقدیرتُ عوض میکردی ای کاش
مسیرتُ عوض میکردی ای کاش
شرمنده ی مادرتم به قرآن
سفیرتو عوض میکردی آی کاش

اینجا که از وفا دیگه سخن نیست
تو قلباشون مهر علی اصن( اصلا) نیست
مرامشون مردونگی نیست اصلا
آقای من اینجا که جای زن نیست

اینجا به ناله هات جواب نمیدن
حتی پناه برا ثواب نمیدن
هزارتا در زدم یکی وا نشد
اینجا به تشنه ها شم آب نمیدن

می خوان که تو دل تو غم بریزن
برای غارت تو حرم بریزن
برا سرت نقشه کشیدن آقا
زندگیتو می خوان بهم بریزن

میخوان برات تیر سه پر بیارن
برا گلات داس و تبر بیارن
میخوان که تحقیرت کنن بزرگ مرد
جلو زنا اشکتُ در بیارن

این سفرُ میخوان که زهرت کنن
نیزه نشین وارد شهرت کنن
نیزه برا حنجر تو خریدن
گمون کنم میخوان که نحرت کنن

اینجا میخوان روز تورو شب کنن
تنت رو زیر نعل مرکب کنن
چجوری اخه خودمو ببخشم
اگه نگاه چپ به زینب کنن

دست زنا و سلسله میترسم
دخترکا و آبله میترسم
شمر و سنان و خولی که جای خود
من از چشای حرمله میترسم

فدا سرت اگر برید سرم رو
من به تو میسپرم که دخترم رو
ولی تموم غصه ی من اینه
تو دست که میخوای بدی حرم رو

شاعر؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا