شعر ولادت حضرت عباس (ع)

قَمَر

قَمَر

بوسه زده ست , حضرت مولا به دست تو
پس آن کجا و بوسه ی ماها به دست تو !!!
در این جهان برای علمداری آمدی
رحمت بر آنکه داد , علم را به دست تو

از روی صورت تو “قَمَر” آفریده شد
زیبا اگر که شد … ! شده زیبا به دست تو

با ذکر “اَلدَّخیلُکَ عَبّاس” , آمدم
مُردم برات , تا شوم احیا به دست تو

بین دو راهی ام تو بگو که کدام یک …
بوسه زنم به بال و پرت … یا به دست تو  ؟

من نوکر حسین و اباالفضلیِ توام
من را سپرده حضرت زهرا به دست تو

بی دست کربلا تو و … بی دست و پا منم
تقدیر من عوض شده اما به دست تو

افتاده ام به خاک و نگاهم به سوی توست
دارم امید , تا بشوم پا به دست تو

من غرق حاجتم … وَ تو باب الحوائجی
چشم امید من بُوَد آقا به دست تو

کلی گِره به زندگی ام هست , ساقیا !!!
میدانم عاقبت که شود وا به دست تو

این برگه ی برات حرم را بیا بگیر
دارم امید , تا شود امضا به دست تو

تا اینکه بعدِ مرگ , شویم عاقبت به خیر …
خود را سپرده ایم , همین جا به دست تو

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا