شعر شهادت حضرت رقيه (س)شعر محرم و صفر

شعر روضه حضرت رقیه (س)

من از گرسنگی مثِ
یه تیکه استخون شدم
وقتی سرت رو نیزه رفت
من دیگه نصف جون شدم

خیلی توی خیمه بابا
منتظر عموم شدم
سوختم براش مث یه شمع
تا که دیگه تموم شدم

تو این مدت حتی بگو
یه قطره بارون اومده ؟
خیلی وقتا از تشنگی
از دماغم خون اومده

خیلی کسا اومدنو
داد کشیدن روی سرم
خیلی کسا اومدنو
گرفتن از موی سرم

از بسکه داد زدن سرم
گوشام داره سوت می کشه
بعد من عمه میاد و
دستاشو رو موت می کشه

جعفر ابوالفتحی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا