شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)
شعر روضه حضرت زهرا(س)
نمی خواستم ببینم این روزا رو
چون ازش می ترسیدم سرم اومد
روزگار بدی بود بعد بابات
بعد تو روزای بدترم اومد
این روزا توی گذشته هام مدام
علی توی خاطراتش ریز شده
حرفام و یادممی ره بگم…آها
راسی گفتمحسنت مریض شده
یاد تو می افته گریه می کنه
می سوزه همش میون تب حسین
امروز و فقط بهونه می گرفت
خوابت و دیده بازم دیشب حسین
خودم و به این در اون در می زنم
به خدا نه دیگه اینطور نمیشه
خانومم این بچه ها مادر میخوان
جای خالیت هیچ جوری پر نمیشه
خورشید و گرفتن از تو زندگیم
بعد تو باید که رو به ماه کنم
تو که نیستی وقتی که دلم پره
چه کنم باید که سر توچاه کنم
دم دمای صب شده کار نداری
بچه ها تنهان دیگه باید برم
فاطمه نبودنت سخته برام
می دونی از مدینه شاید برم
حسین واعظی