شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا

شعر مناجات با خدا

عمری گذشت خدمت رندان نشد نصیب
درک حضور محضر جانان نشد نصیب

پس کوچه های نفس بداندیش و گم شدن
طِیّ طریق وادی عرفان نشد نصیب

بس که کلام غیر حجاب وجود شد
یک جلوه از تلاوت قرآن نشد نصیب

اسلام دین عشق و ولا و محبت است
ما را بغیر نام مسلمان نشد نصیب

قربی نگشت حاصل و منّا نگشته ایم
ای دل مقام حضرت سلمان نشد نصیب

از سفره ی ولا که محبان از آن خورند
ما را چه شد که سهم کمی نان نشد نصیب

شیرینیِّ وصال به جای خودش, چه شد ؟
ما را که زهر تلخی هجران نشد نصیب

از تشنگی روزه ی ماه خدا چه سود؟
آن را که سوز آن لب عطشان نشد نصیب

این زندگی زِ مردنِ صد بار بدتر است
آن را که کوی شاه شهیدان نشد نصیب

از تلِّ زینبیه ی دل ناله می زنیم
مردیم و کربلات حسین جان نشد نصیب

سید محمد میرهاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا