تا نَفَس هست تا سلامی هست
بالِ پرواز هست بامی هست
مَحرم است آن کسی که عاشق شد
تا که لیلا بُوَد پیامی هست
همه جا گشتهایم و فهمیدیم
فقط این گوشه احترامی هست
ما اویسیم و از قَرَن با ما
تا ابد گِرد تو غلامی هست
جبرئیلانِ بامِ عباسیم
تا ابد ما غلامِ عباسیم
رویِ شانه بریز گیسو را
در به در کُن هزار آهو را
چه کمانی درست کرده خدا
تا گره زد به هم دو اَبرو را
حق بده , دود میکنند اسپند
خیره شد هرکه دید بازو را
سویِ محمل نمیرود زینب
تا نسازی رکابِ زانو را
قمرِ خانوادهی زهرا
سومین شیرزادهی زهرا
با تو دیدیم صد تَهَمتن را
مردِ مرادنِ مرد افکن را
یال و کوپالِ شیر میریزد
میکِشی تا به شانه جوشن را
رجزی خوان همه بیاموزند
شورِ شور آور مُطَنطَن را
با زره , خود و بیرقت دیدیم
رویِ این اسب کوهِ آهن را
نه که بر خاکها عَلم بزنی
وای اگر یک نَفس قدم بزنی
شیر در بیشهها نمیماند
صاعقه در سما نمیماند
لشگر آنگونه هست گرمِ فرار
که به جز ردِّ پا نمیماند
تا قدم میزنی به میدانها
در گلویی صدا نمیماند
آنچنان با شتاب میتازی
ردّی از تو به جا نمیماند
جگرِ سالمی نمیبینی
جز سر و دست و پا نمیماند
لشگری بود و نیست با عباس
و خدا مستِ کیست یا عباس
سرفراز از تمامیِ سرها
سروری کن امیرِ سرورها
حضرت نافذ البصیرهی ما
با تو یک شاخصند باورها
چقدر خورده ایم در روضه
نان و سبزیِ نذرِ مادرها
چقدر گفت پیشِ تو زینب
خوش به حالِ تمامِ خواهرها
همه در سایهی تو خوابیدند
روی گلها گرفتهای پَرها
ای تمامیِ غیرت حیدر
شرف الشمسِ حضرت حیدر
با تو ای ماه روشنی داریم
حرفهای نگفتنی داریم
چه خیالی است از گِره هامان
دست وقتی به دامنی داریم
شبِ میلادِ تو سرِ سال است
بینِ خود چند اَرمنی داریم
سینهی ماست جای غمهایت
آه قلبی شکستنی داریم
جانِ امالبنین مرا دریاب
پشتِ ما , سرزمینِ ما دریاب
حسن لطفی