شعر ولادت حضرت علی اکبر(ع)
چه بگویم چرا شروع کنم
مانده ام از کجا شروع کنم
اشبه الناس به رسول الله
از رسول خدا شروع کنم
نام او را علی گذاشته اند
با خود مرتضی شروع کنم
از عمو درس رزم میگیرد
با یل کربلا شروع کنم
چقدر بغض در گلویم هست
چه کنم گریه را شروع کنم؟
گریه در انتهاش فریاد است
فعلا ارباب خانه اش شاد است
بنده ای از تبار سلمانم
پشت این در گدای سلطانم
من از این جا نمیروم هرگز
پشت این در سگ نگهبانم
چه بلایی سر من اوردی
مثل گیسوی تو پریشانم
تو مرا عاشق خودت کردی
من شدم عاشقت نمیدانم
پسر ارشد عزیز خدا
به تو وابسته است ایمانم
روشنی بخش چشمهای امام
ششمین گوشه ی ضریح سلام
عشق خون خدا علی اکبر
حیدر کربلا علی اکبر
بنده ای از قبیله ی دردم
درد من را دوا علی اکبر
مادرم گفت التماس دعا
بده او را شفا علی اکبر
روی قلب تمام عشاقت
حق نوشت ست یا علی اکبر
روضه ای نذر کرده ام امشب
عمه زینب عبا علی اکبر
چه کنم از کجا شروع کنم
ناله و روضه را شروع کنم
شاعر از عشق و از ثمر بنویس
شاعر از آه و از سحر بنویس
پدری دست بر محاسن برد
شاعر از رفتن پسر بنویس
بنویس از هجوم سر نیزه
بدنی گشته مختصر بنویس
پیش پای پسر فزع میکرد
شاعر از مردن پدر بنویس
جگر شاه اربا اربا شد
قدری از سوز و از جگر بنویس
ناله و آه را در اوردند
جگر شاه را در اوردند
امیر علوی