من هرچه که دارم به فدای علی اکبر
پر میزنم امشب به هوای علی اکبر
گر گوش دهم , عمر , نمازم به قضا نیست
با صوت اذانی به صدای علی اکبر
ممسوس به ذات احدی در تو نهان است
هر روز به عشق تو علی روز جوان است
اوصاف پیمبر شدنت چیز کمی نیست
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
بر ما بزن امشب نفس حیدریت را
ای لیلی لیلا برسان دلبریت را
نزدیک اذان است ملائک متحیر
بر باد بده موی علی اکبریت را
در دست تو یک حلقه عقیق یمنی بود
در چرخش گیسوی سیاهت شکنی بود
رزم اوریت حیدری و چشم تو شمشیر
جنگاوریت شبه پیمبر , حسنی بود
در معرکه هستی و حسین چشم به راهت
یعنی که ولی هست به دنبال نگاهت
ای باده پرستی که تو را باده پرستید
شد قبله من چشم تو و خال سیاهت
ما غیر تو ای یار دگر یار نداریم
غیر از تو دگر دلبر و دلدار نداریم
یک عده جوانیم بدهکار تو هستیم
ما جز پسر شاه طلبکار نداریم
محمد مهدی نسترن