شعر ولادت سیدالشهدا (ع)
چه نسیمى ست که امشب همه جا آکندست
چه هوایى ست که از شوق پر از لبخند است
وه که خورشید على در همه جا تابندست
بنویسید زمین از قدمش در بند است
شبِ جبریل درِ خانه ى مولا سر شد
و خبر داد,على!”فاطمه ات”مادر شد
این پسر قامت مولاست قیامت کرده
دل مارا به خدا یکسره غارت کرده
عشق او بر همه افلاک سرایت کرده
او به فطرس کمى اعجاز عنایت کرده
مژه اش سرو بلندیست به طوبى رفته
جمع خوبیست یقیناً که به مولا رفته
مُرده نامش ببرد یکسره رو مى آید
تا که نامش ببرم بغض گلو مى آید
او شراب است به ما نیز سبو مى آید
چِقَدَر واژه ى ارباب به او مى آید
بى جهت نیست که او خونِ خداوند شده
نام او ذکر جلالهَ ست و سوگند شده
چه کسى پر کند این ساغر مینایى را
“در تو دیدیم مسیحایى و موسایى را”
چشم من خیره شده این همه زیبایى را
برده اى ارث ز که این همه آقایى را
حرمت عرش معلاى خدا نیست که هست
بحث تو از همه افلاک جدا نیست که هست
چِقَدَر فاصله را تا به خدا کم کردى
شاخه ى خشک درختم که تو تاکم کردى
محملت رد شده از جاده خاکم کردى
اى دمت گرم که از عشق هلاکم کردى
این چه سِرّیست که از دم همه دل ها بردى
نه فقط ما که دل حضرت زهرا بردى
تو شدى آینه اى از گِلِ سلطان نجف
در جمالت شده پیدا رخ جانان نجف
تو امیرى و ولیعهد سلیمان نجف
اى فداى سر تو جان مریدان نجف
حق بده شوکت تو سیر تماشا دارد
و اگر کعبه درد سینه ى خود جا دارد
تو که زیرِ قدمت عرش معلى دارى
جَدّ و آباء چنین مرتبه والا دارى
به نظر جلوه ا ى از شخص خدارا دارى
آنچه خوبان همه دارند تو یک جا دارى
پس بگو از چه سرت را سر نى ها بستند؟
پیش چشمان تر زینب کبرى بستند
مادرت آمد و در گودى گودال حسین
تن تو دید شده زخمى و بدحال حسین
بدن غرق به خونت شده پامال حسین
الف قامت تو نیست به جز دال حسین
ساربان رحم نکرد از بدنت غارت کرد
گر عقب ماند کسى پیرهنت غارت کرد
آرمان صائمى