شعر شهادت حضرت زهرا (س)

شمعی و من دور سرت پروانه زهرا

شمعی و من دور سرت پروانه زهرا
سوسو مزن اینقدر در کاشانه زهرا

باشد، رخت را پشت پوشیه نهان کن
اما نرو اینگونه از این خانه زهرا

آن خانه ای را که نباشی در میانش
فرقی ندارد هیچ با ویرانه زهرا

قامت کمان گردیدنت ثابت نموده
ماندی به پای عشق من مردانه زهرا

من تازه فهمیدم چه آمد بر سر تو
وقتی نشد موی حسینم شانه زهرا

با اینکه با رفتن عجینی ، ” کلّمینی “
آماده‌ی کوچی چه بی صبرانه زهرا

ای یاس پرپر گشته‌ی هجده بهارم
شد واژگون عمر تو از پیمانه زهرا

آیا خبر داری که در این چند مدت
در شهر پیغمبر شدم بیگانه زهرا ؟!

ذکر قنوتت مرتضی را پیر کرده
دیگر مگو “عَجِّل وَفاتی”جانِ زهرا

 عرفان ابوالحسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا