شعر شهادت حضرت عباس (ع)

عباس جانم

تا علمدار افتاد
خنده بر اشک رباب از لب أنظار افتاد
گریه مى کرد حسین
آن طرف دخترکى بین حرم زار افتاد

پیکرش درهم شد
گذر تیغ بر آن پیکر خون بار افتاد
سرش از هم پاشید
و حسین از غمش اینبار به اجبار افتاد
تن او کم شده است
تکه هاى بدنش واى..چه بسیار افتاد

لب او خونین است
روضه اى که زده آتش به ملائک این است

قامت او تا شد
چشم ارباب به آن سرو خمیده وا شد
اثر از خودش نیست
فرق عباس چنان فرق سر مولا شد
تیر بر چمش بود
چقدر نیزه و شمشیر بر آن تن جا شد
از جگر آه کشید
تا حسین آه کشید هلهله اى بر پا شد
گفت اى ماه جبین
خیز از جا که دگر قامت زینب تا شد

گره بر معجر زد
تا که افتاد زمین پیکر تو بر سر زد

آرمان صائمى

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا