شعر وروديه محرم

عزیزم حسین

گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد

شکست قلب زمین باز هم محرم شد

نیامده دل من تنگ رفتنت شده است

بهانه گیر شب روضه خواندنت شده است

سیاه بر تن هر واژه٬ بیت می پوشم

ببخش اگر دهه ی اول آب می نوشم

از این مصیبت و داغی که بر تن گل هاست

دلم به نیزه شد اما سرم هنوز اینجاست

سر تو بر نوک نیزه نشان عاشوراست

ببین چقدر تفاوت میان تو با ماست

به پای داغ تو می بارم اشک چون خوشه

شکسته است دلم گوشه های شش گوشه

چه اشک های غریبی در این عزا جاری ست

به روی گونه ی من دسته های سینه زنی ست

صدای نوحه ی بادی غریب و آواره ست

اگر خطا نکنم این صدای گهواره ست

نشسته است کنارش رباب…لالایی

بخواب راحت علی جان!بخواب! لالایی

تمام دشت سکوت و نگاه ها بر ماه

چه اضطراب بدی…لا اله الا الله

سیاه پوش عزایی سفید بودم کاش

میان قافله من هم شهید بودم کاش

اگرچه گردن من دور مانده از تیغ است

دو ماه گریه برای تو باز توفیق است

نگویم اینکه برای خودت زهیرم کن

فقط بیا دم مرگ عاقبت به خیرم کن

معین اصغری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا