شعر شهادت حضرت زينب (س)

عقیله

دل بـــاده بـنوش است  سر خان عقیله

خـورده شب و روز  از نمک و نان عقیله

هر قـلب حسینی که شده  واله و شیـدا

در بزم حـسینی شـده مـــهمان  عقیله

ما عبد و غلامیم به احـسان ابـــاالفضل

مجنون حـسینیم بـه احـســــان عقیله

خود یک تنه زهرا شد و حیدر شد و حالا

ارباب بُوَد گـــوش بــه فــــرمان عقیله

در حوزه علمیّـه زهـــراییــه , عبـــاس

زانو زده بــر مــنبر عـــرفـــــان عقیله

آنجا که شد آقای دو عالم تــک و تنهـــا

ســـرباز طـــراویـــده ز دامــــان عقیله

تفسیر شد از آه حـزینی که رهـــا کـرد

در کــــرببـــلا مــــریم قــــرآن عقیله

از غصّه معجر نه فقط قــلب حـــسینـش

در عرش, خـدا گـــشته پـــریشان عقیله

ای جنس پرت از پــر جـــبریل گـــرانتر

حوریّه کجا, گــوشه ی ویـــرانه , عقیله ؟

یا حضرت زینب تو بیا قـــسمت مـــا کن

یک کرببلا جــان حـــسین جـــان عقیله

حسین قربانچه

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا