شعر شهادت حضرت عباس (ع)

علمدارم

چقدر سوخت لبت آفتاب شرمنده ست
تن تو آب شد عباس آب شرمنده ست

به هر که میرسد او جایت عذر میخواهد
سکینه گفت یل بوتراب شرمنده ست

خدا کند فقط ام البنین حلال کند
چقدر بعد تو خانم رباب شرمنده ست

نگاهت از روی نیزه به دستهای منست
النگویم شده اینجا طناب، شرمنده ست!

نبوده ای که عمو ؟مو و معجر من سوخت
حجاب از سر من بی حساب شرمنده ست

نگفته ای که چرا روی نیزه بسته شدی؟
عمود آهن از این پیچ و تاب شرمنده ست

ترک ترک شده از سردی هوا دستم
خرابه هم شده خانه خراب شرمنده ست

ببین که بسترمان سنگ و خاک شد، عمه
عجیب بابت این تختخواب شرمنده ست

عمو مقابلمان تکه نان می اندازند
فرشته از قِبَلِ این ثواب شرمنده ست

میان مجلس نامحرمان خودم دیدم
که از نگاه تو جام شراب شرمنده ست

فقط میانه ی بازار شام پرسیدم
عمو کجاست؟ رباب از جواب شرمنده ست

 امیر حسین آکار

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا