شعر شهادت حضرت زهرا (س)

غربتم گشت در این شهر زبانزد

غربتم گشت در این شهر زبانزد زهرا
رفتی و آنچه نباید سرم آمد زهرا

زندگی تلخ تر از مرگ برایم شده است
بین این دو شده ام سخت مردد زهرا

دردم این است مغیره سر منبر رفته !
حرف دین‌ می زند آن واعظ مرتد زهرا

مجلس ختم گرفتم حسنت ریخت بهم
هیچ کس از در و همسایه نیامد زهرا

چه کنم‌ بابت این طرز امانت داری !؟
شرم دارد علی از روی محمد زهرا

چه کنم ثانیه ای زینبت آرام شود !؟
شده دلتنگی او بیشتر از حد زهرا

سرخی چشم حسینت، ته گودالم برد
جگر سوخته ام سوخت مجدد زهرا

 وحید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا