امام حسين (ع) - شعر شب عاشورا
غربت و تنهایی ات
کینه ها چون بود مادرزاد…آمد مادرت
کردی از پهلویِ او تا یاد…آمد مادرت
غربت و تنهایی ات بر هیچکس پوشیده نیست
تا نباشی هیچ دشمن-شاد…آمد مادرت
حُرمتِ خونت حلالِ عدّه ای لقمه حرام
کشتنت چونکه نبود ایراد…آمد مادرت
ضربهٔ شمشیر کاری بود و روی پیکرت
اولین زخمی که شد ایجاد…آمد مادرت
شمر(لع) وقتی در دلِ گودال، محکم پا گذاشت
گفت تا که «هر چه باداباد»…آمد مادرت
عرش تا فریاد زد ای وای بر روی زمین-
زینت دوش نبی افتاد…آمد مادرت
تشنه بودی! بر گلویت رویِ خاکِ کربلا
تا به جای آب، خنجر داد…آمد مادرت
قتلگاهت شد شلوغ و پیکرت از حال رفت
آسمان دق کرد و زد فریاد…آمد مادرت
ای زبانم لال! کو پیراهن و انگشترت
کو «سرت»؟! شد غارتت آزاد…آمد مادرت
این طرف میگفت با گریه «بنیَّ»؛ آن طرف
رفت تا که خیمه ها بر باد…آمد مادرت!
مرضیه عاطفی