شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

غزل مرثیه حضرت علی اکبر (ع)

هرچه تیر آمده بر روی تنت جا شده است

بین میدان کرمت باز هویدا شده است

آنقدر نیزه نشسته به روی پیکر تو

هر کسی دیده تو را گفته علی پا شده است

یک عمود آمده امّا دو نفر تا شده اند

تو سرت تا شده و من کمرم تا شده است

تو شبیه پدرم بوده ای امّا حالا

وجه تشبیه تو با پهلوی زهرا شدهاست

هرکجا می نگرم اکبر من ریخته است

پسرم در وسط جنگ پسرها شده است

چه شده با تنت از دقّت شمشیر عدو

نکند دور و برت حرمله پیدا شده است

چه سرت آمده اینقدر زِ هم وا شدهای

چقدر پیکر تو مثل معمّا شده است

دشمنت اشک مرا دیده ولی می خندد

وسط گریه ی من هلهله برپا شده است

عمّه ات آمده از خیمه کنارت برخیز

عمّه ات آمده و نائب لیلا شده است

استخوان خرد ترین پیکر بر رویزمین!

چشم بابات ببین , همدم دریا شدهاست

خون جاری شده از شرم نگاهت یعنی

پدرت بی تو (اسیر) غم دنیا شده است

حمید رمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا