غلام خانه ی حیدرم
ای لنگر ثبات زمین و زمان علی
ای آشناتر از همه بر آسمان علی
دریای لطف و مرحمت بی کران علی
جانم فدای نام تو, جان جهان علی
ای دلنشین ترین دم هر صبح جبرئیل
ای جرعه نوش باده ی صهبای سلسبیل
ای عرش و فرش خاک کف پات یا علی
بال فرشته فرش قدم هات یا علی
فصل الخطاب لحظه و ساعات یا علی
آمد دوباره عاشق رسوات یا علی
آنکس که نام سبز تو را بو تراب کرد
من را غلام خانه ی حیدر خطاب کرد
مثل غلام خانه ی حیدر نمی شوم
هستم ولی شبیه به قنبر نمی شوم
امّا بریده از دم این در نمی شوم
شرمنده ی عنایت مادر نمی شوم
امشب دهید لقمه ی نانی فقیر را
آقا بگیر زیر پر این اسیر را
من آمدم دوباره مسلمان کنی مرا
مهمان سفره ی نمک و نان کنی مرا
یا که نوازشی چو یتیمان کنی مرا
اصلا چه می شود که تو سلمان کنی مرا
ای انتهای هر چه غزل ابتدای تو
مولای آسمان و زمین جان فدای تو
این حس ساده در دل من حس نوکری است
این عشق فرق می کند این عشق مادری است
به به چه بارگاه و ضریح منورّی است
هر کس که رفته گفته نجف چیز دیگری است
چشم تمام شهر که درگیر خواب شد
اشکت چکید و خاک نجف درّ ناب شد
خورشید می دمید ز کنج عبای تو
وا شد به اوج صحنه ی معراج پای تو
وقتی خدا سرود به لحن صدای تو
آن دم “یکاد” خواند نبی هم برای تو
با صوت دلنشین تو احمد خطاب شد
یعنی که جانشین نبی انتخاب شد
ای رد پای خشم خدا در نگاه دو
ای آفتاب خیره به انوار راه تو
خورشید سر سپرده ی سرخ سپاه تو
هفت آسمان و هفت زمین در پناه تو
باران شو و به صحن دلم بی امان ببار
از پشت کوه بار دگر شمس را بیار
وقتی که حرف فاطمه و بوتراب شد
لبخند زد , دعای شما مستجاب شد
زیباترین سوال بدون جواب شد
خانه پر از طراوت سیب گلاب شد
پرواز عشق هر دو کبوتر شروع شد
تفسیر آیه آیه ی کوثر شروع شد …
خورشید عمر سوره ی کوثر غروب کرد
گفتی که نور خانه ی حیدر غروب کرد
کنج غروب در پس یک در غروب کرد
باران نوشت: حضرت مادر غروب کرد
آن شب دعای نیمه شبش مستجاب شد
او رفت و غصه های دلت بی حساب شد …
وحید محمدی