شعر عيد غدير خم

یا علی

بی ولای علی زمین گیرم
بی غم او فقیر می میرم
پدرم گفته وقت اِستادن
یا علی گویم و مدد گیرم
مادرم یا علی بگفت و بریخت
با تولاش در دهان شیرم
اگر امدادِ این گدا نکند
هر زمان در مظان تحقیرم
بس که سرگرم ذکر نام توام
دیگران می کنند تکفیرم

من به نامت دخیل دل بستم
نکند تا رها کنی دستم

تو هُمای سعادت بشری
یا علی تو محمد دگری
تو اَبَا الاولیا ابا الحسنین
تو ابا الزینبی ابا القمری
نه فقط بر قبیله ی سادات
شیعه راهم امام و هم پدری
تو قسیم بهشتی و دوزخ
وای اگر این دل مرا نخری
در تحیر چو شهریارم من
مانده ام تو خدا وَ یا بشری

یا علی یا حقیقة العرفان
یا علی یا خلیفةالرحمان

مدح تو آیه آیه ی قرآن
نام شیرین تو مفرِّح جان
هر چه گشتم ندیده ام مولا
به جز از تو شهنشه مردان
سائلم من رکوع دیگر کن
بده انگشتری تو از احسان
ای مع الانبیا ولی مخفی
ذکر ناجی نوح در طوفان
یا علی ای تمام سِر الله
واقف سِرِّ حضرت سبحان

بی تو قلبم شکیب می خواهد
دل مجنون حبیب می خواهد

معبر هر شبت بُوَد لاهوت
خادمانت اهالی ناسوت
آشنا به معابر افلاک
ای نگاهت نمایش جبروت
عشق تو یا علی لقاء الله
فرقه ی بی ولایتت طاغوت
من دیوانه بسته ام دل را
به سر رشته رشته ی گیسوت
ذوالفقار تو صید دشمن کرد
من شدم زخمی خَمِ ابروت

شدم از عشق تو قلندر و مست
عشق تو بند عقل من بگسست

ناز چشمت مرا خُمارم کرد
فارغ از جبر و اختیارم کرد
بیخود از خود شدم به میخانه
نام تو مست و بی قرارم کرد
من خزان بودم و هوای دمت
آمد و ناگهان بهارم کرد
شیعگی از مراتب اولی است
مهر تو غرق افتخارم کرد
صحبت از تو نه کار همچو من است
شور تو گرم در شعارم کرد

گر چه پستم مرا تحمل کن
با نگاهی دل مرا دل کن

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا