شعر وروديه محرم
غمخانه
از ازل پرچم به دوش ماه ماتم گشته ایم
با نوای مادری محزونه همدم گشته ایم
ما همه انصار زهرائیم مردِ گریه ایم
محرم غمخانه ی ماه محرم گشته ایم
این لباس مشکی ما دست دوز فاطمه است
زین سبب عمریست با این خانه محرم گشته ایم
رد مکن ما را که اشک ما به دردت میخورد
گریه ها کردیم و بر زخم تو مرهم گشته ایم
روز محشر یکدگر را زود پیدا میکنیم
سالها مانند کعبه دور پرچم گشته ایم
گریه ی ما باعث تسکین قلب زینب است
خاک بوسِ عمه ی ساداتِ عالم گشته ایم
صبح , مغرب , شب , سحر , بزم عزا آماده است
این دهه همسفره ی فیضی دمادم گشته ایم
تا که فرصت هست باید گریه کرد و گریه کرد
چونکه مهمان اجل ما نیز کم کم گشته ایم
در حسینیه اگر گوش دل ما وا شود
همنوای مادری با قامت خم گشته ایم
یا بنی گفتنش بند دلم را پاره کرد
نیزه ای در پیش چشمش پیرهن را پاره کرد
قاسم نعمتی