غم عشقت
بیا که با غم عشقت به آسمان برسم
به باغ نسترن و یاس و بوستان برسم
منی که دل به هوای وصال خوش کردم
بیا که در شب هجران به آستان برسم
به چشمه سار دو چشمم بریز باران را
بیار باده ی نابی به بیکران برسم
کبوتر دل من پر زد و هوایی شد
بریز دانه که امشب به آشیان برسم
تو سایه سر مایی و ما گدای توییم
بیا به حضرت دلدار مهربان برسم
تمام صبر و قرارم قرار ما این شد
نگارم از سفر آیی به دل ستان برسم
رسیده ماه عزا صاحب عزا برگرد
بیا که سینه زن و زار و ناگران برسم
تمام کوچه و بازار روضه می خواند
برس به داد دلم تا به دیگران برسم
بیا که شال عزا روی دوش لاله نشست
به سینه میزنم امشب به ارغوان برسم
میان سینه حسینیه دارم آقا جان
کمک کن از شب اول به کاروان برسم
به روضه آمده خورشید و ماه بر سر زد
چه میشود که غزل خوان و روضه خوان برسم
هلال ماه عزا آمد و نیامده ای
بیا و روضه بخوان تا به بذل جان برسم
بگو که عمه سادات را کتک زده اند
بخوان که با عطش و ناله و فغان برسم
بخوان که پیکر شهزاده اربا اربا شد
بخوان که گریه کنم یا که ناتوان برسم
بگو که فرق علمدار خیمه ها واشد
بیا به روضه که من هم در آن میان برسم
بخوان ز قحطی آب و رباب و لالایی
بخوان به سینه زنی های بی امان برسم
سعید مرادی