شعر شهادت حضرت زهرا (س)

قصه بی مادری …

یک خانه در این شهر, دیگر ” در ” ندارد!

دیگر مدینه ,عطرِ نیلوفر ندارد


آهسته و نم نم ببار ای ابر…امشب

اشکی برای شست و شو ,حیدر ندارد

آنجا که باید دل ز دریا شست, اینجاست

اینجا که چشمانش رمق دیگر ندارد


آرامتر ای کودکانم! تا نفهمند

اینکه حسین بنِ علی, مادر ندارد


البتّه از گیسوی خاک آلودِ زینب,

خواهند فهمید او نوازشگر ندارد


باران , تمامِ کوچه را شسته حسن جان!

دیگر نشانِ خون و خاکستر ندارد


بعد از تو زهرا! در دهانها خواهد افتاد:

قرآنِ ناطق, سوره ی کوثر ندارد


ای کاش می مُردم! نمیدید بر “تن”

بابایتان “سر” دارد و “همسر” ندارد

عارفه دهقانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا