کاشف الکرب
گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن اورا
که حسرت می کشد فردوس عطر گلشن اورا
چنان مشکل گشا ، باب الحوائج ، کاشف الکرب است
گرفتند اولیا الله عالم دامن اورا .
ندیدم سربلندو سرفرازى را مگر اینکه
بدیدم محضر ام البنین خم گردن اورا
معین گشته مزد فاطمیه دست این بانوست
که معنا کرده سفره دار زهرا بودن اورا
امیرالمومنین همسر ، ابوفاضل پسر ، به به
بنازم این مقام و جاه و شأن احسن اورا
عباى مرتضى را وصله که میزد همه دیدند
که نخ میکرد جبرائیل بعضا سوزن اورا .
زیارت میکنم جاى رباب و نجمه و زینب …
مزار اطهر اورا ، معلا مدفن اورا .
اگر دیروز جارو کرد زیر پاى زینب را
کنون جارو کشند اینسان ملائک مسکن اورا
چنان جانسوز مرثیه میان کوچه سرمیداد
که میدیدند مردم گریه هاى دشمن اورا
به او گفتند عباست… صدا میزد حسینم کو؟
نشانش داد زینب پاره ى پیراهن اورا
اگرچیزی جز این میماند از عباس ، میدادند
فقط دادند دستش تکه تکه جوشن اورا
عمود آهنین ، تیر سه شعبه ، نه نه اینها نه…
فقط شرم از رباب انداخت بین خون تن اورا
رباب از در که می آمد دل ام البنین میریخت
غم لالایی اش میبرد بالا شیون اورا
محمد جواد پرچمی